جوان آنلاین: مرد شروری دو سال قبل در قهوهخانهای در جنوب تهران در نزاع دستجمعی با شلیک گلوله، مردی را به قتل رساند و سپس به ترکیه گریخت. متهم وقتی فهمید خانوادهاش از اولیایدم رضایت گرفتهاند، به تهران بازگشت و با هویت جعلی زندگی میکرد، اما پلیس او را شناسایی و دستگیر کرد. متهم در بازجوییها به قتل اعتراف کرد و گفت قصدش تنبیه بوده نه قتل. وی تصور میکرد پس از رضایت پلیس به دنبال او نیست و به همین دلیل به تهران بازگشتهبود.
روز ۲۷ بهمنماه سال ۱۴۰۲، مأموران پلیس تهران در جریان درگیری خونینی در یکی از قهوهخانههای جنوب پایتخت قرار گرفتند. با حضور مأموران در محل حادثه مشخص شد دو گروه چهار نفره با چاقو، قمه و اسلحه گرم به جان هم افتادهاند.
شلیک مرگبار
در جریان این درگیری، یکی از مهاجمان با اسلحه کمری به سوی رقیبش شلیک و او را نقش بر زمین کردهبود. شاهدان گفتند پس از شلیک، درگیری خاتمه یافت و عاملان درگیری با سرعت از محل متواری شدند.
لحظاتی بعد، مرد زخمی که پیمان نام داشت، به بیمارستان منتقل شد، اما تلاشهای تیم پزشکی برای نجات او بینتیجه ماند و وی روی تخت بیمارستان جان باخت.
با اعلام خبر قتل مسلحانه، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران به همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل حاضر و تحقیقات تخصصی آغاز شد. بررسیها نشان داد پیمان بر اثر اصابت دو گلوله به قسمتهای حساس بدن جانش را از دست دادهاست.
کریخوانی و رقابت بر سر پولهای کثیف
تحقیقات نشان داد دو گروه از مدتها پیش با یکدیگر اختلاف داشتند و روز حادثه هنگام کشیدن قلیان در قهوهخانه با هم روبهرو میشوند. مشاجره لفظی آغاز و دقایقی بعد به درگیری فیزیکی و در نهایت تیراندازی مرگبار منجر میشود.
در ادامه، پلیس توانست شش نفر از عاملان درگیری را بازداشت کند، اما یکی از آنان به نام «هرمز» از محل متواری شد. بازداشتشدگان همگی انگشت اتهام را به سوی هرمز گرفتند و مدعی شدند او ضارب اصلی و عامل شلیک مرگبار بودهاست.
قاچاقچی بینالمللیدر بررسی سوابق، مأموران دریافتند هرمز از اشرار سابقهدار بوده و پروندههایی متعدد در زمینه شرارت، درگیری و قاچاق موادمخدر صنعتی (شیشه) در کارنامه دارد.
تحقیقات میدانی حاکی از آن بود که او در قاچاق بینالمللی موادمخدر فعالیت دارد و در مدت کوتاهی به ثروت هنگفتی دست یافته است. این موضوع موجب حسادت و تمسخر گروه مقابل شده و آنان در شبکههای اجتماعی با کریخوانی و انتشار استوریهای توهینآمیز او را تحقیر کردهبودند.
بر اساس شواهد موجود، شب حادثه، پیمان و دوستانش به قهوهخانه رفتند تا با گروه مقابل تسویهحساب کنند، اما درگیری بالا گرفت و در نهایت هرمز با اسلحه شلیک کرد.
فرار به ترکیه و رضایت قبل از دستگیری
هرمز تحت تعقیب قرار گرفت، اما مشخص شد پس از وقوع حادثه، بلافاصله به صورت غیرقانونی از مرزهای غربی به ترکیه گریخته است. پس از به دست آمدن این اطلاعات، پلیس با همکاری پلیس بینالملل (اینترپل) در پی دستگیری او بود که همزمان خانواده مقتول با وساطت و میانجیگری، رضایت اولیایدم را جلب کردند.
بازگشت به ایران
در حالی که تحقیقات برای بازداشت متهم ادامه داشت، هرمز پس از شنیدن خبر رضایت خانواده مقتول، گمان کرد دیگر تعقیب نمیشود و به ایران بازگشت. او با هویت جعلی خانهای در شرق تهران اجاره کرد تا ناشناس بماند، اما کارآگاهان پلیس آگاهی رد او را زدند و چند روز پیش وی را در مخفیگاهش بازداشت کردند. متهم پس از انتقال به اداره آگاهی تهران به قتل اعتراف کرد. متهم در ادامه برای تحقیقات بیشتر به دستور بازپرس جنایی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
میخواستم تنبیه کنم
متهم که مجرد و چندین سابقه در پروندهاش دارد، ادعا میکند قصد قتل نداشته و فقط میخواسته مقتول را تنبیه و زهر چشم بگیرد.
چرا آن شب درگیر شدید؟
از قبل بین ما و پیمان دشمنی بود. توی فضای مجازی مدام کری میخواند و توهین میکرد. من فقط میخواستم تنبیهاش کنم، قرار نبود در درگیری کسی کشته شود، اما لحظه حادثه همه چیز از کنترل خارج شد.
چرا بعد از حادثه فرار کردی؟
ترسیدم. میدانستم اگر بمانم بازداشت میشوم. همان شب با کمک یکی از دوستانم از مرز رفتم ترکیه. آنجا کارهای خلاف را ادامه دادم تا خرج زندگی دربیاید.
چطور شد که دوباره به ایران برگشتی؟
خانوادهام گفتند رضایت گرفتهاند و دیگر پروندهای ندارم. فکر کردم پلیس دنبالم نیست. با اسم جعلی خانهای در شرق تهران گرفتم و سعی میکردم کمتر بیرون بروم.
چطور شناسایی شدی؟
یکی از رفقای قدیمیام من را دید. خودش را نشان نداد، اما بعداً فهمیدم دنبالم کرده و محل مخفیگاهم را لو دادهاست. چند روز بعد مأموران آمدند و من را گرفتند.
الان از کاری که کردی پشیمان هستی؟
خیلی. من قصد کشتن کسی را نداشتم. فقط میخواستم از او زهر چشم بگیرم. حالا میدانم اشتباه کردم، ولی دیر شده و فکر کنم باید از جنبه عمومی جرم چند سالی پشت میلههای زندان بمانم.